۱۳۸۸ آذر ۱۹, پنجشنبه

ای دوست ... مخور خربزه را با پوست!

آن‏ها را دوست دارم. دوستان من اند. با همان افکار مشوشی که من هم دارم و همان توهم خودبزرگ بینی که دارند وُ ایضن من هم. اگر کسی دوست داشته باشد من یک چیزی توی زندگی به او یاد بدهم که به دردش بخورد- چون اکثر چیزهایی که من یاد آدم‏ها می‏دهم زیاد به درد نمی‏خورند – این است که می‏توانم به سبک کنفوسیوس قرن بیست و یک که کمی هم تحت تاثیر موسیقی راک است، بگویم: لذت هم‏نشینی با دوست‏هایی که دوست‏شان داری را با هیچ چیز عوض نکن، چون من قبلن محنت همنشینی با دوستانی که دوست‏شان نداشته‏ام را کشیده‏ام و می‏توانم به تو بگویم شبیه غذا خوردن با آدم‏هایی‏ست که با دست‏های گُهی توی دهان‏ات لقمه می‏گذارند و مجبور می‏کنند متقابلن تو هم همین‏کار را با آن‏ها انجام دهی. بنابراین باز هم تکرار می‏کنم که آن‏ها را دوست دارم، با وجود تمام تفاوت‏هایی که بین‏مان وجود دارد. تفاوت سنی بین 5 تا 10 سال با آن‏ها را کنار می‏گذارم. به نظرم تربیت خانوادگی، سبک لباس پوشیدن، انتخاب پارتنر و بقیه‏ی مسائلی از این دست چیزهایی هستند که در روابط آدم‏های تقریبن مدرن جایی ندارند. بله، آدم‏های تقریبن مدرن. و من سخت این آدم‏های مدرن را دوست دارم. با تمام ایده‏آل‏گرایی که آن‏ها دارند و این تندیس نسبی‏گرایی که من هستم، آن‏ها دوستان تقریبن مدرن من هستند. دوست‏شان دارم چون ایده‏آلیست‏های جوان برخلاف انواعِ پیرشان آدم‏های خیلی خیلی معصومی هستند و کم پیش می‏آید خودخواسته تو را ناراحت کنند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ

دنبال کننده ها